اطاق


نوشته های خودم

حرف و نوشته های خودم

اطاق

در اطاق را باز و چراغ را روشن کردم، یک بار دیگر با حسرت  به اطاق نگاه کردم و افسوس از اینکه 4 ماه دیگه که اینجا صاحب دار میشه من نیستم. امدم تو اطاق خودم لباسم رو پوشیدم  کلید ماشین رو برداشتم .

- کجا؟
- میرم یه هوای بخورم  یه ذره بی حوصله ام
- چیزی شده عزیزم؟
- نه هیچی نشده
- بگو به من خوب قول میدم زیاد ناراحت نشم
-.....
- چیزی نمیگی ؟ باشه بعدا تعریف کن. دلم الان توت فرنگی  می خواد ، می دونی که باید بخورم  وقتی اینجوری هوس میکنم داشتی میومدی بخر
رفتم پایین، ماشین و روشن کردم، آینه رو نتظیم کردم، اشک حلقه زده  و اشکاهی سرازیر شده می خواستن نگه ام دارن .اما نمی تونم، با تمام بزدلی مستقیم سمت جنوب

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 7 فروردين 1391برچسب:,ساعت 11:18 توسط Shadow walker| |


Power By: LoxBlog.Com